دونه دلم 15 ماهگیت موبارک
به نام بهترین پرستار هستی صبح که داشتم می امدم سرکار تو کوچولو ناز نازی را به بهترین و بزگترین و مهرباترن هستی سپاردم و از خدای مهربون خواستم تا بعدازظهر که می یام مهد دنبالت توی دلت کو چیکت غم نیاد و حسابی بهت خوش بگذره و این ساعتها خیلی خیلی زود تموم بشه ... شاید اگه بگم صدها مقاله در مورد سن مهد کودک رفتن بچه ها خوندم و درموردش با خیلی از افراد مشورت کردم دروغ نباشه و می دونم برات خیلی زود مهد رفتن اما ببخش ما را که مجبوریم. وقتی می گم مجبور نه اینکه فکر کنی مامانت عاشق پوله و می خواد اسکناس رو هم بچینه نه به خدا دختر عزیزم برای گذروندن ساده ترین شرایط زندگی من مجبورم سرکار برم و تو را روزی 8 ساعت تنها بزارم ... خیلی بده که شرایط زندگ...
نویسنده :
مادر خانومی وآقای پدر
13:58